آخرین ارسال های انجمن

عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
کدهای آپدیت امروز آنتی ویروس نود 32 و اسمارت سکوریتی (01-11-96) | 0 | 359 | parastomag |
کدهای آپدیت امروز آنتی ویروس نود 32 و اسمارت سکوریتی (24-06-96) | 0 | 535 | parastomag |
دانلود کلیپ آموزش ساخت بمبهای دودزا رنگی | 1 | 770 | mehran19 |
کدهای آپدیت امروز آنتی ویروس نود 32 و اسمارت سکوریتی (04-05-96) | 0 | 595 | parastomag |
کدهای آپدیت امروز آنتی ویروس نود 32 و اسمارت سکوریتی (21-09-95) | 1 | 859 | aminmoin |
رونمایی تویوتا از یاریس جدی | 1 | 804 | aminmoin |
کدهای آپدیت امروز آنتی ویروس نود 32 و اسمارت سکوریتی (30-08-95) | 0 | 753 | parastomag |
معمای امروز : شکارچی چقدر فشنگ به همراه دارد؟ | 0 | 777 | parastomag |
کتاب داستان 3d ایرانی | 0 | 751 | paye2 |

داستان زیبای «اطلاعات لطفاً»
ما یکی از نخستین خانوادههایی در شهرمان بودیم که صاحب تلفن شدیم.آن موقع من 9-8 ساله بودم.یادم میآید که قاب برّاقی داشت و به دیوار نصب شده بود و گوشیاش به پهلوی قاب آویزان بود.من قدم به تلفن نمیرسید اما همیشه وقتی مادرم با تلفن صحبت میکرد با شیفتگی به حرفهایش گوش میکردم.

داستان جالب «جنبه»
مردی میخواست زنش را طلاق دهد. دوستش علت را جویا شد و او گفت: این زن از روز اول همیشه می خواست من را عوض کند.

داستان او پشت پنجره بود
روزی از روزها جانی با خانواده اش برای دیدن پدربزرگ و مادربزرگ به مرزعه رفته بودند.
مادربزرگ یک تیر و کمون به جانی داد تا باهاش بازی کنه.

داستان زیبای «گوهر پنهان»
روزي حضرت موسي به خداوند عرض كرد: اي خداي دانا وتوانا ! حكمت اين كار چيست كه موجودات را ميآفريني و باز همه را خراب ميكني؟ چرا موجودات نر و مادة زيبا و جذاب ميآفريني و بعد همه را نابود ميكني؟

داستان دکتر حسابی و شاگردش
یکی از دانشجویان دکتر حسابی به ایشان گفت: شما سه ترم است که مرا از این درس می اندازید. من که نمی خواهم موشک هوا کنم. می خواهم در روستایمان معلم شوم.

داستان زیبای « وزن دعای پاک و خالص»
لوئیز ردن زنی بود با لباسهای کهنه و مندرس وارد خواربار فروشی محله شد و با فروتنی از صاحب مغازه خواست کمی خواروبار به او بدهد . به نرمی گفت شوهرش بیمار است و نمیتواند کار کند و شش بچهشان بی غذا ماندهاند صاحب مغازه با بیاعتنایی محلش نگذاشت و با حالت بدی خواست او را بیرون کند زن نیازمند در حالی که اصرار میکرد گفت : آقا شما را به خدا به محض اینکه بتوانم پولتان را میآورم.

حکایت زن بد كار و كفشدوز
روزي يك صوفي ناگهاني و بدون در زدن وارد خانه شد و ديد كه زنش با مرد كفشدوز در اتاقي دربسته تنهايند و با هم جفت شدهاند. معمولا صوفي در آن ساعت از مغازه به خانه نميآمد و زن بارها در غياب شوهرش اينكار را كرده بود و اتفاقي نيفتاده بود. ولي صوفي آن روز بيوقت به خانه آمد.

حکایت پيامبر ماه
گلهاي از فيل ها گاه گاه بر سر چشمه زلالي جمع ميشدند و آنجا ميخوابيدند. حيوانات ديگر از ترس فرار ميكردند و مدتها تشنه ميماندند. روزي خرگوش زيركي چاره انديشي كرد و حيلهاي بكار بست. برخاست و پيش فيلها رفت.

حکایت اسب لاغر میان به کار آید
پادشاهی چند پسر داشت، ولی یکی از آنها کوتاه قد و لاغر اندام و بدقیافه بود، و دیگران همه قدبلند و زیبا روی بودند. شاه به او با نظر نفرت و خوارکننده می نگریست، و با چنان نگاهش، او را تحقیر می کرد.

حکایت بندگی من یا آزادی تو؟
روزی خلیفه وقت، کیسه پر از سیم با بنده ای نزد ابوذر غفاری فرستاد. خلیفه به غلام گفت:«اگر وی این از تو بستاند، آزادی». غلام کیسه را به نزد ابوذر آورد و اصرار بسیار کرد، ولی وی نپذیرفت.

اس ام اس های عاشقانه و زیبا (8)
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻗﺪﺭ ﺑﺨﻨﺪﯼ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻗﺪﺭ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺷﯽ،
ﺍﺯ ﻣﺤﺒﺖ ﺩﻧﯿﺎ ﮐﻢ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ، ﭘﺲ ﺑﺨﻨﺪ ﻭ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺵ..
ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺧﺮﺩﻩ ﻧﻤﯽ ﮔﯿﺮﺩ، ﭘﺲ ﺷﺎﺩﯼ ﺑﺨﺶ ﺑﺎﺵ...

اس ام اس تبریک تولد رسمی
تولدتان را صمیمانه تبریک گفته و از ایزد منان برایتان شادی سلامتی و سربلندی آرزو دارم .
مایه خوشبختی و سعادت برای من است که یکسال در کنار شما بوده ام

اس ام اس های فلسفی (سری دوازدهم)
گر زندگی اونجوری نیست
که تو میخوای
"عوضش کن"
زندگی امروز تو
حاصل طرز تفکر دیروز توست.
امروز متفاوت تر فکر کن
تا فردا متفاوت تر نتیجه بگیری!

اس ام اس های عاشقانه و زیبا (7)
هـوسبازان...!
کسی را که زیبا مـی بینند دوست دارنـد...
اماعـاشقان کسی را که دوست دارند زیبـا مـی بینـند...

اس ام اس شب بخیر گفتن
حتی تاریکترین شب نیز
پایان خواهد یافت
و خورشید خواهد درخشید
روزهای خوب خواهند آمد
به امید فردایی روشن که
به آرزوهای امروزمان برسیم
شبتون بخیر