طنز نوشته های کوتاه جدید و جالب (13)
یه جوری هوا سرد شده
که بخاری خونمون هم به حرف در اومده
.
.
میگه داداش : ناموسأ سرده یه پتو بکش روم یخ زدم
یه جوری هوا سرد شده
که بخاری خونمون هم به حرف در اومده
.
.
میگه داداش : ناموسأ سرده یه پتو بکش روم یخ زدم
تعدادی استاد دانشگاه رو دعوت کردن به فرودگاه و اونا رو توی یک هواپیما
نشوندن و وقتی درهای هواپیما رو بستن از بلندگو بهشون اعلام کردن که:
این هواپیما ساخت دانشجوهای شما ست ..!
وقتی اساتید این خبرو شنیدن همه از دم اقدام به فرار کردن!
همه رفتن به سمت در خروجی جز یه استاد که خیلی ریلکس نشسته بود ..!
پرسیدن : چرا نشستی؟ نگو که نمی ترسی!!
استاد با خونسردی گفت :
اگه این هواپیما ساخت دانشجوهای من باشه عمرا اگه روشن بشه
ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺗﻮ تلگرام ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻡ ﯾﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﮐﻮﭼﯿﮏ ﺭﻭ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ کنم
ﻣﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﮕﻮ عزیزم بخاطر عشقمون ﻣﯽ بخشمت..
.
.
.
.
ﮔﻔﺖ : خیرﺍﻟﻠﻪ ﻫﺴﺘﻢ41 از لرستان
خیرالله ایشالله خیر نبینی
داشتم تو کلاس از اول تا آخر با دوستم حرف میزدم،
استاد آخرای کلاس دیگه از دستم خسته شده بود گفت
.
.
پنج دیقه مونده دیگه حرفاتو جمع بندی کن!
یه عدد بین ۱۰ تا ۲۰ انتخاب کن
اون عدد رو با ۳۲ جمع کن
حاصل رو ضرب در ۲ کن
حاصل رو منهای ۱ کن
حالا چشماتو ۵ ثانیه ببند.
.
.
.
همه جا تاریک شد. درسته؟
اینو خودم درس کردم
ما اینیم دیگه!