طنز نوشته های کوتاه جدید و جالب (12)
بابام تلویزیون نگاه میکرد گفتم بابا یخورده پول بده ندارم برگشت یه نگاهی کرد بعد دوباره روشوکرد سمت تلویزیون
فقط میخواست دوتا تیک بخوره seen بشه
بابام تلویزیون نگاه میکرد گفتم بابا یخورده پول بده ندارم برگشت یه نگاهی کرد بعد دوباره روشوکرد سمت تلویزیون
فقط میخواست دوتا تیک بخوره seen بشه
دختره تو گوگل سرچ کرده:قیمت النگو هایے که دست دختر داییم سمیـــــرا هست چند؟
.
.
.
گوگل جواب داده: سمیــرا گفته بهت نگیــم
دیشب داداشم تو خواب هذیون میگفت و جیغ می کشید …
زودی رفتم اتاقش،
میبینم بابام بالا سرشه!
میگم خوب بیدارش کن!
میگه بذار کابوسشو ببینه،
اینهمه پول دی وی دی میده فیلم ترسناک میگیره
بزار سه بعدیشم ببینه
ﺍﺯ ﻋﺠﺎﯾﺐ خانم ها ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ۷ ﻃﺒﻘﻪﯼ ﯾﮏ ﻣﺠﺘﻤﻊ ﺗﺠﺎﺭﯼ ﺭﻭ ﻃﺒﻘﻪ ﺑﻪ ﻃﺒﻘﻪ ﻭ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻣﯿﮕﺮﺩﻥ، ﺑﻌﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﺮﯾﺪ ﻣﯿﺎﻥ
ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯿﮕﻦ :
.
.
.
ﺍﻭﻭﻭﻭﻩ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺭه....میمردی نزدیک تر پارک میکردی؟!!!
امروز تو سوپری صد تومن از بقیه پولم مونده بود،طرف پول خرد نداشت،یدونه رنگارنگ باز کرد،یه گاز ازش خورد بقیش رو داد به من!!!!!!!
.
.
.
اصن عجیب غریب شدن ملت...